شبی خواب دیدم با خدا کنار ساحل قدم میزنم،رد پای هردوی ما روی ساحل بود،وقتی برگشتم
و به گذشته نگاه کردم دیدم در موقع سختی تنها یک رد پا کنار ساحل است، پس به خدا
گله کردم و گفتم:خدایا چرا در موقع سختی مرا تنها گذاشتی، خدا لبخندی زدو گفت :
فرزندم در آن موقع تو بر دوش من بودی
نوشته شده در تاریخ شنبه 88/4/13 توسط شیطونک